مردم و مراحل تمدن ژاپن
نگاهى کلى به مردم ژاپن همانگونه که سرنوشت هر انسانى براى او معماست، سرنوشت یک ملت نیز همین گونه است. روزگارى که نیاکان ژاپنىها در گذشتهاى به یادنیامدنى در طول ساحل اقیانوس آرام در سرزمین «رو به خورشید» (1) مىزیستند و از دادههاى بىدریغ طبیعت بهره مىبردند، نه چندان خیالى از جنگ و جدالهاى فرزندانشان، که مىبایست در طى حیات ملىشان از میان آن بگذرند، در سر داشتند و نه پندارى از نتایجى که حاصل مىشد. بار دیگر، در قرنهاى هفتم و هشتم، موقعى که بشیران بودایى تمدن قاره آسیا را به این جزایر آوردند، چگونه مىتوانستند پیشگویى کنند که دینشان، که کمابیش در خانه اصلىاش از هم پاشیده بود، در آینده در امپراتورى جزیرهاى حفظ مىشود و به شکل یک نیروى حیاتى ژاپن نو باقى مىماند؟ اقیانوس آرام، که روزگارى سنگ راه مهاجرت و ماجراجویى بود، اکنون دیگر شاهراه بزرگى بود که این ملت را به جهان پهناور متصل مىکرد . دریاى ژاپن و دریاى زرد، که روزگارى مانع راه مهاجمان از سوى قاره بودند و به این مجمعالجزایر ایمنى مىبخشیدند، امروزه راه ارتباطى این ملت با همسایگان آن سوى آبها هستند.چگونه باید به فراز و فرودها و دستاوردهاى ملت به چشم کار سرنوشت نابینا یا کار الوهیت هوشمند نگاه کرد؟
بگذریم. ژاپنىها همیشه مردمى توانمند بودند و مىدانستند چگونه بیشترین بهره را از نیروهاى بومى و یارمندىهاى بیگانه ببرند. سیماى متمایزشان تلاش همسازشان بود. بدین معنا که در گذشتههاى دور ایلات و عشایر بىشمارى عملا زیر فرمانروایى یک خاندان نیرومند متحد شده بودند و به این صورت شالودهاى براى پیشرفت منظم پدید آمده بود. اما پیشرفت تمدن عمدتا با دین جهانى بودا، همراه با هنرها و ادبیات آن، و از طریق اخلاقمدارى (2) شهرى اخلاق کنفوسیوسى، همراه با روشهاى آموزشى و نهادهاى قانونى آن امکانپذیر شد، و اینها همه از قاره آسیا آمدهبودند. شاید بخت هم در آمدن این تأثیرات الهامبخش و تمدنساز از بیرون بسیار یارشان بوده است، اما به همین نسبت، و شاید هم بیش از آن، مهم نقش خود مردم بود که این واردات را با جانى گشاده پذیرفتند، آنها را به هم آمیختند و بیختند و سپس مهر نبوغ خود را بر آن نشاندند. این ملت نه به شکل تسلیم چشمبسته به بخت یا سرنوشت، بلکه با اشتیاقى الهامبخش و با بینشى هوشمندانه از فراز و فرودهاى تاریخش گذشت. بلندپروازى و آرمانخواهى رهبران ملى و نقشپذیرى مردم بود که گزارش دراز دامن تلاش و دستاوردهاى ملى را ممکن کرد.
مردمى که اکنون به ژاپنى معروفند، از همان سپیدهدم تاریخشان، ساکن آن گروه از جزایرى شده بودند که در دامنه شرقى آسیا قرار دارند. وقتى که اولین بار در صحنه تاریخ نمودار شدند کمابیش به شکل مردمى در یک گروه همگن نبودند. بومیان، یعنى آینوهاى پشمالو و با چشمان گودرفته، گویا روزگارى تقریبا در سراسر این مجمعالجزایر پراکنده بودند، اما مهاجران و مهاجمان مدام آنها را به شرق و شمال پس مىراندند. خاستگاه این مهاجمان هنوز تاریک است: احتمالا از یک نژاد نبودند. اول یک گروه نیرومندشان در جزیره تسوکوشى (3) (کیوشوى کنونى) و در طول سواحل شمالى جزیره اصلى تختهقاپو شدند. مقدر بود که این گروه، فرمانروایان کل این سرزمین و نژاد اصیل این مردم شوند. آنها از بومیان بالا بلندتر بودند. بومیان میانهبالا بودند و درازچهره، سیهچشم و سیهمو، و غالبا هم بینىعقابى . به جز اینها مهاجمانى هم، که احتمالا مالایایى بودند، از جنوب از طریق جریان سیاه (4) یا در راستاى زنجیره جزایر کوچک از راه رسیدند. این مردم تختچهره چابکمنش، خود را در میان اشغالگران قدیمىتر این مجمعالجزایر جازدند و سرانجام هم توانستند در نقاط گوناگون طول سواحل جنوبى مستقر شوند.
مردم ژاپن، به رغم این عناصر چندگونه و تزریق مدام خون نو، توانستند به نسبت در همان آغاز تاریخشان به وحدت ملى برسند، و یک حقیقت شایان ذکر این است که کم پیش آمده که در میان آنها حس تقسیم نژادى تا تخاصم نژادى پدید آمده باشد (5) و این تا حدى برخاسته از سیماى جغرافیایى این کشور است، که دریاهاى ناآرام پیرامونش را گرفته، و شکل دراز و باریکش را زنجیره کوهها به درهها و دشتهاى بىشمار تقسیم کرده است.
نوآمدگان براى اینکه بتوانند در گروههاى بزرگ به آنجا برسند مىبایست دریانوردى کنند که این کار بسیار سختى بود؛ گروه اندکى که هر بار مىآمدند بهسادگى جذب مىشدند؛ و فرمانروایان جزیره اصلى توانستند قبایل گردنکش را در طول جزیره دورتر و دورتر برانند، و از اینرو بهتدریج توانستند قلمروى متحد بسازند.
همدلى مردم را در احساسشان به طبیعت و در عشقشان به نظم در زندگى مشترک اجتماعى (یاکومونى) (6) مىتوان دید. بستگى تنگاتنگشان با طبیعت در زندگى و شعرشان نمودار مىشود. این شاید تا حدى، هم ناشى از تأثیر بوم و اقلیم باشد و هم ناشى از زود رسیدنشان به تمدن کشاورزى اسکانیافته. این سرزمین که از راه سلسله کوههاى قابل عبور به همه جاى آن مىتوان رفت، سرشار از رودها و دریاچههاست، مطلوب خانه و کاشانه و توسعه زندگى مشترک اجتماعى بود . اقلیمش معتدل، چشماندازهایش گوناگون، گیایش (فلور) پربار و محصولات دریایىاش غنى بود و فقدان چشمگیر جانوران درنده، به توسعه کامل گرایش صلحدوستى و به توانایى برقرارى نظم و رسیدن به همبستگى یارى مىکرد.
در کهنترین دوره تاریخ ژاپن، صحنه اصلى رخداد، ساحل اقیانوس آرام بود، که همیشه بهار است. گرچه این سوى کشور دستخوش توفانهاى گوناگون است و دریا گاهى خشن است، زندگى مردم بیشتر در هواى آزاد مىگذرد و کشتزارها در سراسر سال از علفها و گلها مىدرخشند. هر کس که به کشتکارانى نگاه مىکند که در میان شکوفههاى زرد شلغم روغنى کار مىکنند، یا ترانههاى ماهیگیرانى را مىشنود که بر آب آرام دریا پارو مىکشند ـ آبى که ارغوان زرین غروب آفتاب را باز مىتابد ـ یک احساس آرامش ساده و شاد در او پیدا مىشود. امروزه هم همین چشماندازها را داریم، که بىگمان چندان فرقى با روزگاران کهن ندارند. از چشماندازهاى تماشایى آبهاى نیلگون خلیجها و شاخابههاى بسیار، شیبهاى آرام کوهها، انحناهاى زیباى آتشفشانها و سنگپوزهاى تند پوشیده از درختان رؤیایى، نمىشود که در یک دل حساس، عشق ظریف به طبیعت بیدار نشود. این نعمتهاى طبیعى همیشه به شکل تأثیرى مهربانانه بر حیات احساسى این ملت باقى مىماند.
امپراتورى جزیرهاى مخزنى شد براى هنرها، دینها و ادبیات گوناگون قاره آسیا، و بسا چیزها در خود حفظ کرده است که دیگر در خانههایشان در قاره از دست رفتهاند . در تاریخ ژاپن بخش بزرگى از این دلبستگى در تنوع این واردات و در وجوه واکنش مردم به آنها نهفته است. کل تاریخ ژاپن گزارشى است از این کنشها و واکنشها، که گوناگونىهاى فرهنگ را پدید آوردند، و پر است از جنگ و جدالها و سازشها، کشاکشها و ترکیبها. امروزه امکانش خیلى کم است که بتوان بهدقت باز شناخت که چه چیزى اصیل است و چه چیزى بیگانه . با این همه، به نظر مىرسد که منش بنیادى این مردم نسبتا دستنخورده مانده، یعنى بسیار حساس اما خیلى کم نافذ است، کنشگر و بهندرت متفکر است. از طرف دیگر، هرچند گاهى نفوذهاى قدرتمند بیگانه راه یک توسعه کاملا آزاد و مستقل ایمان و اندیشههاى مردم را مىبستند، اما همینها خود همیشه سبب مىشدند که صفات بومى نیرو و والایى بگیرد. حتى امروزه هم بر همین روال است، یعنى حالا که ژاپن دیگر یک ملت گوشهگرفته خاور دور نیست بلکه یک قدرت جهانى است که از راههاى گوناگون نقشهاى سیاسى و فرهنگى خود را ایفا مىکند، باز میراث تمدن باستانى او در تمام مراحلش روبهروى تأثیر نیروهاى عظیم تمدن جدید مىایستد .
منبع: مجله هفت آسمان، شماره 5
-------------------------------------
.1 «هویى موکایى» ، که امروزه به هیوگا معروف است، استانى است در جزیره کیوشو که رو به اقیانوس آرام است. تلهاى بىشمارى در اینجاست که نشان دهنده کاشانه باستانى این مردم است.
«~ 2. morality ~»
«~ 3. Tsukushi ~»
4.«~ Black Stream ~»یا جریان ژاپن،«~ (Japan Current) ~»که به ژاپنى کوروشیو،«~ (Kuroshio) ~»گفته مىشود، شاخهاى است از جریان استوایى اقیانوس آرام که از ساحل شرقى تایوان، و از آنجا در طول شمال شرقى، در طول ساحل شرقى هونشو، در ژاپن، مىگذرد و آنگاه به اقیانوس منجمد شمالى مىپیوندد. رنگ آبى سیر آن سبب شده که آن را جریان سیاه بنامند . (به نقل از وبستر جغرافیایى) . م.
.5 یک استثنا هست و آن گروهى است موسوم به ئهتا«~ Eta ~»که به طور پراکنده در مرکز و غرب ژاپن زندگى مىکنند. خاستگاه و تاریخشان نامعلوم است. در زمانهاى اخیر جنبشى را در سطح کشور سازمان دادند و رفتار برابر را مطالبه مىکنند.
«~ 6. communal ~»