سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قربانگاه خردها را بیشتر آنجا توان یافت که برق طمعها بر آن تافت . [نهج البلاغه]

بودیسم - روی پله های معبد
چهارشنبه 103 آذر 14
خانه | ارتباط | مدیریت |بازدید امروز:6

تسنیم :: 86/7/26:: 10:0 صبح

.4 مکتب‏هاى جریان اصلى آیین بودا

تا زمان توسعه نخستین اشکال علم تفسیر سازمان‏یافته بودایى در قرن‏هاى سوم و چهارم‏ق‏م، اندیشه‏هاى نسبتا نظام‏مندترى ساخته و پرداخته شد. نیروانه چون ذات «بى‏باقى‏مانده دل‏بستگى» در تقابل با ذات «با باقى‏مانده دل‏بستگى» (سئوپادى‏سیسه) بود.این برداشت دوم از نیروانه مبین مراحل روشن‏شدگى جزئى است که به «رسیدن به رود» ، [یا، پا نهادن به رود] معروف است. از آن جا که متن‏هاى کهن‏تر، اغلب در زمینه مرگ بودابه [آن پرى‏] نیروانه «بى‏باقى‏مانده دل‏بستگى» اشاره مى‏کردند، کم‏کم این طور فرض‏کردند که اگر آنچه در مرگ ارهت حاصل مى‏شود ذات نیروانه «بى‏باقى‏مانده دل‏بستگى» باشد، در این صورت باید ذاتى مشابه بوده باشد که در روشن‏شدگى یافته شود. از آن‏پس، ذات نیروانه «با باقى‏مانده دل‏بستگى» مرتبا اشاره بود به حصول روشن‏شدگى، که‏معمولا آن را این طور مجسم مى‏کردند که به دنبال آن یک زندگى با فعالیت آموزشى‏مهرآمیز مى‏آمد. در نتیجه ترجمه نادرست یا برداشت نادرست متأخر این واژه که به «دل‏بستگى» ترجمه شد، اغلب جایش را واژه‏اى مى‏گیرد که شاید اشاره باشد به «داشته‏ها» (سئوپدى‏شیشه)، و همچون چیزى انگاشته مى‏شود که اشاره دارد به جان وتن به مثابه داشته‏هاى تخصیص‏یافته در فرایند تولد مجدد. دیگر آن که، هم‏سئوپادى‏سیسه و هم سئوپدى شیشه مى‏توانستند به ترتیب مشتق از اوپادى‏سیسه واوپاتى‏سیسه باشند، به معناى «باقى‏مانده اندک» . بنابراین، معناى این اصطلاحات، که‏رساننده ضمنى «دل‏بستگى» بود، مى‏توانست در اصل ارجاعى باشد به شمار اندکى ازآلایش‏ها که پس از «پا نهادن به رود» باقى مى‏ماند.

منابع قدیمى‏تر در موضوع نیروانه چندان سخنى نمى‏گویند. اما این سخن درباره‏ادبیات کانونى ابى‏دمه‏اى که در فاصله قرون دوم و چهارم ق‏م شکل گرفت، صادق‏نیست. سیماى خاص این ادبیات تحلیل جان و تن از دید فرایند متغیر رویدادهاى‏متعامل و چندگانه است. اینها را دمه مى‏خواندند، یعنى حقیقت‏هاى جزئى در برابرحقیقت به طور کلى. (این واژه پیش‏تر براى همه شناسه هاى آگاهى روانى به‏جز خودشناسه‏هاى حسى به کار مى‏رفت) . متن‏هاى ابى‏دمه فهرست بازى از این رویدادها گردآوردند و کوشیدند تحلیل کنند که چه رویدادهایى در چه حالت‏هاى روانى وجود دارند.آنان در این تحلیل، نیروانه‏اى را به میان آوردند که آن را متفاوت از سایر رویدادها تبیین‏مى‏کردند، و آن را در مقوله اصطلاحات مکانى و یا زمانى طبقه‏بندى نمى‏کردند . در این‏مرحله، گویا نه اختلافى بر سر طبیعت بنیادین آن دارند، و نه آن را نبود محض مى‏دانند: «نیروانه وجود دارد؛ طبیعت آن تغییر نمى‏پذیرد. نیروانه پاینده، ثابت و جاوید است، دستخوش تغییر نیست» (کتاوتو «نکته‏هاى اختلاف» 122) .

محتمل است که علاقه اصلى متن‏هاى ابى‏دمه تجربه نیروانه در زندگى بر حسب‏بیدارى یا روشن‏شدگى بود. در این زمینه، نیروانه را شناسه یا تکیه‏گاهى براى جان‏روشن مى‏دانستند، که خود آمیزه‏اى بود که مشخصه‏اش حضور مکرر رویدادهایى چون‏ایمان و فرزانگى بود. در آثار این دوره، همچون متن‏هاى پیش از آن، نمى‏کوشیدند تادرباره سرنوشت پس از مرگ ارهت روشن چیزى بگویند. بى‏گمان، سنت پرسش‏هاى‏بى‏پاسخ همچنان به استوارى تمام برقرار بود و اجازه چنین کارى را نمى‏داد.

.5 در نظام‏هاى مهایانه

گرایش‏هاى جدید در دین هندى، که پیش از این رشد و تحول یافته بود، در دوره 100ـ 300 م منجر به تکوین شکل نوینى از آیین بودا، به نام مهایانه یا گردونه بزرگ شد. این‏نهضت نوین، که در آغاز تنها توجه اندکى را به خود جلب کرده بود، آرام آرام نفوذ عظیم‏و روزافزونى یافت. در این مکتب، عناصر دل‏سپارى قوى بود که اساسا از یک‏زندگى‏نامه آرمانى شده بودا و بسط آن به آرمانى براى همه سرچشمه مى‏گرفت. یک‏سیماى مهم این نهضت، طولانى‏تر شدن راه رسیدن به روشن‏شدگى به قصد توانایى‏بخشیدن به توسعه صفات برتر بود که در رسیدن به بودائیت ضرورى بودند و به طورمؤثرترى براى سود دیگران کار مى‏کردند. یک اثر جانبى این تغییر در کانون توجه این‏بود که نیروانه تا حدى به پس‏زمینه برود، اگرچه در برخى مکتب‏هاى بعدى آیین بوداى‏مهایانه نظیر چن/ ذن یا تنتره، به مثابه چیزى دست‏یافتنى در این زندگانى، سرانجام به‏پیش‏زمینه بازگشت.

مکتب‏هاى نوین فکرى با دیدگاه‏هاى خاص در چارچوب مهایانه کلى توسعه یافت.احتمالا قدیمى‏ترین این مکتب‏ها، مادیمکه بوده باشد. این مکتب بر این اندیشه تأکیدمى‏کرد که فرقى میان نیروانه و چرخ وجود (سنساره) نیست. گویا مراد آنها این بوده‏است که نیروانه صرفا نامى براى وجود متعارف عارى از نادانى است. به دیگر سخن، نباید آن را باشنده اى دید که در جایى دیگر وجود دارد. کمابیش یک تبدیل تجربه‏طبیعى است.

برخى از آثار متأخر مهایانه، بر «نیروانه بى‏بنیاد» به مثابه بخشى از راه برترین مقصدتأکید ورزیده‏اند. این بدین معنا است که روشن‏شدگى حقیقى متضمن قبول یا رد زاد ومرگ نیست. قابل توجه‏تر این که، تلویحا اشاره‏اى به قبول یا رد خود نیروانه ندارد، بلکه‏در عوض دل‏ها را ترغیب مى‏کند که از وابستگى به هرگونه شناسه‏اى یا نیازمندى به آنهایکسره آزاد باشند، خواه آن شناسه‏ها بیرونى [ اشیا] باشند و خواه درونى [ حالات‏] .

.6 مترادف‏هاى نیروانه

اشتباه رایج در بررسى مفهومى چون نیروانه این است که بیش از حد بر معناى دقیق‏لغوى آن متمرکز شویم تا آن‏جا که تداعى‏هاى پهناورتر و قرینه متنى آن را فدا کنیم، وشمارى از مترادف‏هاى آن را که بارها در توصیف آن به کار برده مى‏شود به حساب‏نیاوریم. در یک متن تجربى عملى، به نیروانه به شکل «آزادى» یا «بیدارى» ، «آرامش» یا «سعادت» اشاره مى‏شود . در هر مورد استلزام این است که [نیروانه‏] در مرتبه ممکن‏نهایى است. در این زمینه عموما واژه‏هایى به کار برده مى‏شوند که دلالت بر امنیت یامصونیت کامل دارند، همچون واژه‏هایى که دلالت بر پایندگى، تغییرناپذیرى یاپایان‏نیافتگى دارند. این معانى اخیر با آن اصطلاحات کلى که در ادیان هندى براى‏توصیف برترین مقصد زندگى معنوى به کار برده مى‏شوند قرابت دارند. بسیارى از این‏گونه واژه‏ها مرتبا براى توصیف نیروانه به کار برده مى‏شوند. از این‏رو، نیروانه رهایى (موکه / موکشه)، کل‏بودگى (کیوله / کیولیه)، حقیقت و مانند اینها است؛ نامیرا وزوال‏ناپذیر است. بسیارى از این اصطلاحات حس بودایى خاصى را ارائه مى‏دهند، امامعناى ضمنى عامشان نباید در جهان به کلى مغفول بماند. یک مثال خاص این است که‏نیروانه امریته یا بى‏مرگ [ انوشه‏] است، اما مهم این است که این اصطلاح اشاره به‏چشانه‏اى است مستى‏آور که به خدایان انوشگى مى‏بخشد. این اصطلاح، در کاربردبودایى، اشاره به وضعى دارد که در آن مرگ نیست، اگرچه به وضوح مقصود از آن این‏است که تداعى‏هاى مثبت اسطوره هندى را داشته باشد.

موضوعات یادداشت
   1   2   3      >

::موضوعات وبلاگ::
::تعداد کل بازدیدها::

90967

::آشنایی بیشتر::

درباره صاحب وبلاگ

::جستجوی وبلاگ::
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

::لوگوی من::
بودیسم - روی پله های معبد
::لوگوی دوستان::





::لینک دوستان::
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
الهه بانو
غزل بگو
ساحل آرامش
ساده دل
درد زندگی
شیرین تر از شیرین
لینکستان
یواشکی
::اشتراک::
 
::آرشیو::
::طراح قالب::